کد خبر 31559
تاریخ انتشار: ۷ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۱:۰۴

مرکز ارزيابي‌هاي استراتژيک و بودجه(CSBA) يک موسسه تحقيقات سياسي مستقل که با هدف ترويج ايده‌ هاي بديع و مناظره پيرامون راهبرد امنيت ملي و نيز ارائه راهکارهاي سرمايه‌گذاري تاسيس شده است.

به گزارش مشرق به نقل از اِشراف، هدف CSBA توانمند ساختن سياستمداران براي اتخاذ تصميمات آگاهانه درخصوص استراتژي، سياست امنيتي و تخصيص منابع است.

ماموريت اين مرکز ارائه تحليل‌هاي فوري، بي‌طرف و هدفمند به تصميم‌گيرندگان ارشد قوه مجريه و مقننه و نيز حوزه رسانه و جامعه بزرگ امنيت ملي است. CSBA‌ براي توسعه راهبرد امنيت ملي و سياست و نيز تخصيص منابع کمياب انساني و مالي، مشارکت هدفمند را تشويق مي‌کند. بخش تحقيق و توسعه اين مرکز بر موضوعات کليدي مرتبط با تهديدات جاري و در حال ظهور براي امنيت ملي آمريکا متمرکز است. براي رفع اين چالشها بايد تشکيلات امنيت ملي را متحول ساخت و ما نيز وظيفه داريم به نوبه خود مسئولان را ياري رسانيم.

"جان نونان" در مقاله اي با عنوان "معضلي جديد براي پنتاگون" که در پايگاه ويکي استاندارد منتشر شد، وضعيت نيروها و امکانات دفاعي آمريکا در قرن حاضر را بررسي کرده است.

نويسنده در اين مقاله به نقل از "مرکز ارزيابي‌هاي استراتژيک و بودجه آمريکا" مدعي شده است: ايران به دنبال دستيابي به سامانه‌هاي پدافند هوايي پيشرفته است که مي‌تواند حريم هوايي ايران را براي کليه جنگ‌افزارها به جز تعداد اندکي از جنگنده‌ها و بمب‌افکن‌هاي آمريکا غيرقابل نفوذ سازد.

اين مرکز همچنين اعلام مي‌دارد که دستيابي ايران به سامانه‌هاي جديد پدافند هوايي، انتخاب ما را به حمله با بمب‌افکن رادارگريز B-2 محدود مي‌سازد که پنتاگون تقريباً 16 فروند از آن را در اختيار دارد.

بدليل اهميت مباحث مطرح شده در اين مقاله، متن کامل آن را در اختيار مخاطبان قرار مي دهيم. پيشاپيش از عدم سانسور برخي ادعاهاي مطرح شده در اين مقاله از مخاطبان خود پوزش مي طلبيم:

 

معضلي جديد براي پنتاگون
تقويت ارتشي که بتواند به طور همزمان و با موفقيت در دو جبهه ظاهر گردد، چندين دهه است که از دکترين‌هاي راهبردي مهم پنتاگون به شمار مي‌رود. اما پس از انتشار آخرين شماره مجله "ديفنس ريويو"(Defense Review)، طراحان وزارت دفاع عمدتاً از راهبردهاي رزمي قديمي حمايت کردند. استراتژيست‌هاي دفاعي گفتند: با دکترين جديد ارتش مي‌تواند با اجتماعات شورشي مقابله کرده و در عين حال از "همکاري واقعي يا ظاهري رقباي خود" يعني روسيه و چين ممانعت بعمل آورد.

 

راهبردهاي آمريکا براي افزايش سريع قدرت نظامي ناکام مانده اند

منتقدان جزم‌انديشي نظامي معتقدند که اين روشي کاملاً بديع براي توجيه سياست کاهش سلاحهاي جايگزين به جا مانده از دوران ريگان بود که وزير دفاع رابرت گيتس آن را برگزيد. طرفداران اين نظريه ادعا مي‌کنند که راهبرد جديد با تهديدات قرن بيست‌ويکم سازگاري بيشتري دارد. البته، حق با هر دو گروه است.

مشکل اينجاست که هر دو راهبرد در افزايش سريع قدرت نظامي ناکام مانده‌اند. روند جهاني شدن صرفاً به "آي‌پاد"(iPods) و "بيگ‌مک"(Big Mac) محدود نمي‌شود. اطلاعات به سرعت در جريان است و دانش فني صرفاً به تامين امنيت مقر فرماندهي نظامي کشورهاي غربي محدود نخواهد شد. کشورهاي ياغي(!) کوچک نظير سوريه، کره شمالي، ايران و غيره درصدد دستيابي به موشکهاي بالستيک، توانمندي جنگ سايبري و دسترسي آسان به طراحي تسليحات کشتار جمعي هستند.

به ادعاي گزارش مرکز ارزيابي‌هاي استراتژيک و بودجه آمريکا، ايران به دنبال دستيابي به سامانه‌هاي پدافند هوايي پيشرفته است که مي‌تواند حريم هوايي ايران را براي کليه جنگ‌افزارها به جز تعداد اندکي از جنگنده‌ها و بمب‌افکن‌هاي آمريکا غيرقابل نفوذ سازد. اين مرکز همچنين اعلام مي‌دارد که دستيابي ايران به سامانه‌هاي جديد پدافند هوايي، انتخاب ما را به حمله با بمب‌افکن رادارگريز B-2‌ محدود مي‌سازد که پنتاگون تقريباً 16 فروند از آن را در اختيار دارد.

حال و هواي صبح امروز در کره چگونه است؟ ارتش آمريکا که پس از پايان جنگ سرد ديگر قدرت سابق را ندارد، از استقرار تجهيزات بازدارندگي، ناوهاي هواپيمابر، جت‌هاي جنگنده اف-22 پيشرفته، رزمناوها و ناوشکن‌هاي رقباي خود در کره باخبر شد- که اين مسئله مطمئناً اجازه نمي‌دهد تا چين، روسيه، ايران و ساير کشورهاي ياغي را از اقدامات خصمانه عليه خود بازداريم.


براي ارتش رو به زوال آمريکا بايد دکترين نظامي ديگري طراحي کرد

خلاء در توانمندي و ضعف در برنامه‌ريزي نتايج نامطلوبي را در پي خواهد داشت، از اينرو به عنوان راهکاري براي ارتش رو به زوال بايد دکترين‌هاي نظامي را بازنگري کرد. برنامه‌ريزي دقيق راهبردي در نهايت ارتشي را سازماندهي مي‌کند که قطعاً مي‌تواند هر سناريويي را ناکام گذارد.

هميشه کشوري مثل ايران وجود دارد که موشک جديد بسازد يا کره شمالي که از قابليت نفوذناپذيري استفاده کند. بهترين راه مقابله با خطر روزافزون اين تهديدات، تشکيل ارتشي قوي، قابل اعتماد و هماهنگ است تا بتواند در کوتاهترين زمان ممکن و با قدرت بسيار به تهديدات جاري پاسخي کوبنده بدهد. اين به معناي نوسازي ارتش است و اينکه وزارت دفاع بايد براي يافتن نقاط ضعف دقيقاً دکترين نظامي خود را بررسي کند.

 

برتري نظامي حملات دوربرد آمريکا رو به زوال است

مدتهاست که ايالات متحده آمريکا بواسطه توانايي انجام حملات دوربرد از برتري نظامي محسوسي در ميادين نبرد برخوردار است. امروزه، اين برتري رو به زوال است. عليرغم اينکه حملات دوربرد نقش مهمي در جنگهاي 70 سال اخير ايفا نمودند، اما معلوم نيست که آيا ايالات متحده آمريکا براي حفظ اين برتري در آينده سرمايه‌گذاري لازم را برنامه‌ريزي کرده است. کاهش قابل‌توجه سرمايه‌گذاري در تامين "سامانه‌هاي" حملات دوربرد ارتش آمريکا– نظير بمب‌افکن‌هاي زمين‌پايه، هواپيماهاي جنگنده مستقر بر روي ناو، موشکهاي کروز و سکوهاي پشتيباني ويژه حملات الکترونيکي هوايي– همراه با فرسايش تدريجي سامانه‌هاي موجود باعث خواهد شد که ارتش در آينده، نبرد را به نفع دشمن واگذارد و نتواند به طور موثر در شبکه‌هاي رزمي غيرقابل نفوذ (A2/AD) وارد شود.

با توجه به مدت زماني که براي ساخت و آزمايش سامانه‌هاي تسليحاتي جديد نياز است و اگر ميزان بودجه دفاعي روند سرمايه‌گذاري براي حملات دوربرد را به تاخير اندازد، احتمالاً شکافي ايجاد خواهد شد که بر اثر آن ايالات متحده آمريکا برتري خود را براي يک دهه يا بيشتر از دست خواهد داد.

در نتيجه، آمريکا تنها بايد يک گزينه را انتخاب کند: با اين فرض که حملات دوربرد در آينده چندان بکار نمي‌آيند، اين عقب‌نشيني را بپذيرد يا طرحي را اجرا نموده و براي حفط برتري خود در حملات دوربرد از منابع کافي آن بهره گيرد. اين مقاله براي راهکار دوم گزينه‌هايي را پيشنهاد مي‌کند که مطمئناً برتري استراتژيک آمريکا در حملات دوربرد را براي 30 سال آينده تضمين خواهد کرد.

 

چارچوبي براي تامل درباره حملات دوربرد
تعريف چارچوب مفروضات براي انديشيدن درباره فرصتها و تهديدات گزينه‌هاي مختلف، اولين گام ضروري براي ارزيابي ملزومات حملات دوربرد ارتش آمريکاست. با استفاده از فرضيات نادرست درخصوص ماهيت نبردهاي احتمالي، در دسترس بودن پايگاه هوايي، وجود تهديدات در حال ظهور و اهداف بالقوه مي‌تواند به تحليل ناقص و در نهايت اجراي طرحها و سرمايه‌گذاريهايي بيانجامد که ارتش ايالات متحده آمريکا را در آينده از حالت آماده‌باش کامل خارج مي‌سازد.

ساختار برنامه‌ريزي وزارت دفاع پس از جنگ سرد مبتني بر فرضياتي شکل گرفت که قابليتهاي پروژه قدرت مي‌تواند در پايگاههاي خط مقدم جبهه بکار گرفته شوند. اين وضعيت"خاص" به عمليات هواپيماهاي جنگنده تاکتيکي، ناوهاي هواپيمابر، سامانه‌هاي سوخت‌رسان هوايي، شبکه‌هاي C4ISR‌ و سامانه لجستيک پشتيباني در ميدان نبرد تعميم مي‌يابد. جنگ اول خليج اين فرضيات را تقويت کرده و به وزارت دفاع کمک کردند تا ساختار جديد برنامه‌ريزي را براساس تعداد و نحوه سازماندهي نيروهاي نظامي توسعه دهند.

ايالات متحده آمريکا با استفاده از اين ساختار جديد توانست دو جنگ منطقه‌اي را به طور همزمان- جنگ ايران/عراق و کره- "خاتمه بخشد." برنامه‌ريزان پنتاگون حملات دوربرد را از قابليتهاي"روز اول" مي‌دانند که براي پيشگيري از حمله نيروهاي دشمن ضروري است. هواپيماي تاکتيکي کوتاه‌برد که از پايگاههاي اطراف ميادين عملياتي نسبتاً مجاز به پرواز در مي‌آيند، قادرند بيشتر اين حملات را به انجام برسانند. در مجموع بايد گفت که اين فرضيات بودجه دفاعي 20 ساله آمريکا را تعيين کردند که در اين ميان با سرمايه‌گذاري در ساخت جنگنده‌هاي کوتاه‌برد زمين پايه و نيز جنگنده‌هاي مستقر بر روي ناو، بيشتر طرح‌‌هاي جديد ويژه حملات دوربرد مسکوت ماند.

 

ارتش چين و ايران قدرت عملياتي آمريکا را با چالش هاي مستقيم روبرو ساخته اند

در بررسي مجدد، فرضيات برنامه‌ريزي دهه 1990 ساختاري نامناسب براي ارزيابي امکان حمله به وزارت دفاع ارائه مي‌دهند که شايد بتوان در عملياتهاي احتمالي آينده از آنها بهره گرفت. امروزه، ارتش برخي از کشورهاي خارجي– از جمله چين و ايران– بر روي شبکه‌هاي رزمي A2/AD سرمايه‌گذاري مي‌کنند که بواسطه آنها اين امکان را خواهند يافت تا قدرت متعارف آمريکا در کليه حوزه‌هاي عملياتي را با چالشهاي مستقيم و دشوار روبرو سازند.

نبردهايي که به شبکه‌هاي A2/AD‌ نياز دارند، بايد از هواپيماهاي جنگنده کوتاه‌برد استفاده نمايند که مي‌توانند از فواصل دور عمليات کرده، از حمله به اهداف زميني در عمق خاک دشمن اجتناب ورزند و تعداد سورتي پرواز خود را کاهش دهند. ضمن اينکه، سامانه‌هاي پدافند هوايي دشمن ممکن است کل منطقه عمليات را به غير از مناطق صعب‌العبور براي هواپيماي غيررادارگريز و موشک کروز پوشش دهد. براي مقابله با حملات جنگ‌افزارهاي با مهمات هدايت شونده دقيق آمريکا، دشمنان شايد تدابير دفاعي همچون پنهانکاري، استتار، تجهيز سامانه‌هاي نظامي، احداث يا تقويت تاسيسات کليدي در اعماق زمين را در دستور کار خود قرار دهند.

اين پژوهش ساختاري جايگزين براي ارزيابي سامانه‌هاي موردنياز براي حملات دوربرد آينده ارائه مي‌دهد. اين چارچوب بر فرضي بنيادين استوار است مبني بر اينکه محيط‌هاي عملياتي آينده صرفنطر از سطح نبرد، در ماهيت سخت و دشوار خواهند بود. اين ساختار جديد بايد نيروهاي زميني و دريايي آمريکا را وادار سازد تا از فواصل دور عمليات کنند، به محيط‌هاي پرخطر نفوذ نموده و به ظرفيتي دست يابند که براساس آن بتوانند به هزاران هدف متحرک و مستحکم در اعماق زمين يا در عمق خاک دشمن حمله کنند.

 

ارزيابي ويژگي سامانه‌هاي حملات دوربرد در آينده
ساختار جديد فرضيات پيشنهادي در اين مقاله ثابت مي‌کند که سامانه‌هاي حملات دوربرد وزارت دفاع آمريکا در آينده به ويژگي‌هاي منحصربه‌فردي نياز دارند. شبکه‌هاي پدافند هوايي مدرن و پيشرفته با ويژگي‌هاي زير قابل تشخيص خواهند بود: فاصله زياد برخي از محيط‌هاي عملياتي، تهديد فزاينده موشکي عليه پايگاه‌هاي آمريکا در خط مقدم جبهه، اهداف مهم و چالش برانگيز که براي نابودي آنها به سامانه‌هاي تهاجمي زمين‌پايه با قابليت پرواز5000-4000 ميل دريايي از محل سوخت‌گيري هوايي تا انهدام مناطق هدف در محيط‌هاي نبرد.

شبکه‌هاي غيرقابل نفوذ که کره شمالي آن را توسعه داده و ساير کشورها نيز که با در اختيار داشتن منابع لازم اقدام به خريد سامانه‌هاي نظامي پيشرفته نموده‌اند، احتمالاً نيروي دريايي ايالات متحده آمريکا را با خطرات جدي تهديد مي‌کنند و آنها را وادار مي‌سازند تا از فاصله 1000 ميل دريايي يا حتي بيشتر عمليات کنند. اين مسئله ثابت مي‌کند که آمريکا به ناوهاي هواپيمابر نياز دارد که برد پرواز هواپيماهاي آن حداقل بايد 2 تا 3 برابر هواپيماهاي F/A-18E/F‌ يا F-35C باشد.

علاوه بر اين، هواپيمايي که قابليت پرواز از روي سطح دريا يا زمين را دارد، بايد بتواند به سامانه پدافند هوايي ‌پيشرفته و متعدد دشمن نفوذ کند و از ويژگيهايي نظير پرواز در همه جهات و رادارگريزي بهره‌مند باشد. نهايت اينکه، براي رفع مشکلات ناشي از شبکه‌هاي رزمي C4ISR آسيب پذير به سامانه‌هاي پرتابي نياز است که بتوانند به طور موثر و مستقل از طريق اين شبکه‌ها عمليات کنند. به طورمشابه،‌ عواملي نظير برد، مقاومت، رادارگريزي و فعاليت مستقل احتمالاً از شروط لازم براي عملياتهاي تهاجمي موثر در دهه‌هاي آتي خواهد بود.

 

سامانه‌هاي حملات دوربرد در آينده
با بهره‌گيري از اين ساختار جديد براي ارزيابي سامانه‌هاي حملات دوربرد وزارت دفاع، نقاط ضف زير آشکار مي‌گردد:
-بمب‌افکن‌هاي زمين‌پايه به غير از بمب‌افکن کوچک B-2، فاقد توانايي لازم براي نفوذ در محيط‌ پدافند هوايي پرخطر هستند؛
-هواپيماهاي مستقر بر روي ناو آمريکا فاقد برد، مقاومت و دسترسي به سيستم پشتيباني از عمليات تهاجمي دوربرد در محيط‌هاي A2/AD‌ هستند، بويژه اگر تهديدات دشمن ناوهاي هواپيمابر را وادار سازد تا دورتر از برد موثر خود عمليات کنند.
-سامانه‌هاي تهاجمي دريايي و زميني موجود و قابل برنامه‌ريزي از جمله سامانه با سرنشين يا بدون سرنشين، فاقد توانايي و ظرفيت لازم براي حمله به اهداف بزرگ هستند که متحرک و مستحکم بوده و در اعماق زمين يا در عمق خاک دشمن استقرار دارند.
-تسليحات موازنه‌اي فاقد توانايي لازم براي حمله به اهدافي هستند که متحرک، مستحکم و بوده و در اعماق زمين يا در عمق خاک دشمن استقرار دارند.
-سامانه‌هاي حملات الکترونيکي هوايي فاقد برد و دسترسي به سيستم پشتيباني موردنياز براي عمليات تهاجمي دوربرد در حريم هوايي ميادين نبرد هستند.

 

بمب افکن هاي آمريکا فاقد توانايي لازم براي نفوذ به ميادين نبرد هستند
براي انهدام هزاران هدف در عمليات‌هاي هوايي آينده، بمب‌افکن‌هاي نيروهاي هوايي ايالات متحده آمريکا فاقد توانايي لازم براي نفوذ به حريم هوايي ميادين نبرد هستند. درحاليکه بمب‌افکن‌هاي جديد به ويژگي رادارگريزي در کليه جهات و سيستم محافظت از خود نياز دارند ، اما وزن و مقدار مواد منفجره نمي‌تواند معيار مناسبي براي تعيين ميانگين هزينه واحد باشد.

مواردي که مي‌توانند تاثير بمب‌افکن‌هاي جديد را بر روي بودجه دفاعي کاهش دهند عبارتند از: رفع کمبود نيازمنديها، تحقق کامل برنامه تامين منابع و الگوبرداري رقابتي، بهره‌برداري از فناوريها و سامانه‌هاي بهسازي شده. ساخت بمب‌افکن جديد با سرنشين يا بدون سرنشين، بسته به الزامات ماموريت، مي‌تواند گزينه‌هاي انتخابي فرمانده نبرد را در عملياتهاي هوايي آينده - بويژه در محيط‌هاي فاقد ارتباطات ماهواره‌اي- افزايش دهد. بمب‌افکن حامل سرنشين-‌ اگر به درستي طراحي شده باشد- اين قابليت را دارد که با اندک تغييراتي سلاح هسته‌اي حمل کند. چنين تغييراتي انعطاف‌پذيري بيشتر اين سامانه را در آينده به همراه خواهد داشت.

نيروي دريايي ايالات متحده آمريکا براي دستيابي دوباره به برتري در ميادين نبرد بايد بر روي نسل جديد قابليت‌هاي نظامي سرمايه‌گذاري کند تا بدين‌ترتيب برد، مقاومت و امکان دسترسي به هواپيماي مستقر بر ناو را افزايش دهد. در غير اينصورت، ناوهاي هواپيمابر آمريکا بر مفهوم عمليات تمرکز مي‌کنند که البته به شرايط عملياتي نسبتاً مساعد و آسان بستگي خواهد داشت. با سرمايه‌گذاري جديد، نيروي دريايي آمريکا مي‌تواند از طريق شبکه‌هاي رزمي تقويت شده A2/AD در جهت عملياتهاي تهاجمي موثر عليه دشمنان گام بردارد و حضور در عملياتهاي آتي و استقرار فوري و کارآمد نيروهاي تهاجمي را در ميادين جنگ تضمين نمايد.

با توجه به عمر مفيد بمب‌افکن‌هاي نيروي هوايي آمريکا و توانايي آنها براي انجام ماموريتهاي تهاجمي موازنه‌اي، توليد سامانه‌هاي موازنه‌اي جديد تا زماني به تاخير مي‌افتد که ساخت بمب‌افکن‌هاي نفوذپذير تقريباً کامل گردد. به جاي اين گزينه، سرمايه‌گذاري در پروژه مشترک ساخت موشک کروز توسط نيروي دريايي– هوايي آمريکا که بتواند از طريق سکوهاي دريايي و زميني به سوي اهداف موردنظر پرتاب شود، ذخاير تسليحات موازنه‌اي ارتش آمريکا را افزايش خواهد داد حال آنکه صرفه‌جويي اقتصادي از طريق تامين ملزومات بيشتر و توليد دائمي تسليحات فوق، هزينه کل ساخت هر موشک را کاهش خواهد داد. وزارت دفاع آمريکا همچنين بايد ذخاير محدودي از تسليحات تهاجمي متعارف را براي نابودي تعداد اندکي از اهداف مهم را خريداري نمايد که بايد ظرف يک ساعت يا حتي کمتر در ميادين نبرد بکار گرفته شوند.

به منظور پشتيباني از سامانه‌هاي تهاجمي نفوذي منجمله موشکهاي تهاجمي موازنه‌اي، وزارت دفاع ايالات متحده آمريکا بايد ساخت هواپيماي تهاجمي دوربرد مجهز به سامانه‌هاي الکترونيکي هوايي را در دستور کار قرار دهد. همزمان با بررسي گزينه‌هاي ديگر، وزارت دفاع ‌بايد مطمئن شود که آنها نيز بايد از همان ويژگيهاي سامانه‌هاي تهاجمي دوربرد برخوردار باشند، مثلآً قابليت رادارگريزي در کليه جهات، برد کافي و امکان پشتيباني از عملياتها در عمق خاک دشمن.

 

طرح‌هاي ابتکاري و اجرا
در اين گزارش چهار راهکار پيشنهاد شده است که برمبناي آنها وزارت دفاع آمريکا مي‌تواند سرمايه‌گذاري خود را اولويت‌بندي نمايد تا بدين ترتيب مشکلات موجود در اجراي عمليات از راه دور و شايد حملات آينده مرتفع گردد. کليه راهکار‌ها ساخت هواپيماي چندمنظوره را براي افزايش برد ناوهاي هواپيمابر نيروي دريايي پيشنهاد مي‌دهند. آنها ذخاير محدود تسليحات تهاجمي متعارف را توصيه مي‌کنند.
راهکار اول ساخت بمب‌افکن جديد را تا اواسط دهه 2020 به تاخير مي‌اندازد بلکه شايد امکان تکميل يا ساخت فناوري‌هاي جديد براي يک هواپيماي نفوذي فراهم گردد. راهکار دوم ساخت يک بمب‌افکن جديد صرفاً موازنه‌اي بدون سامانه رادارگريز را پيشنهاد مي‌دهد اما بايد اين قابليت را داشته باشد که از حريم هوايي ميادين نبرد جان سالم بدر برد. راهکار سوم اولويت را به ساخت يک بمب‌افکن نفوذي جديد اختصاص مي‌دهد، حال آنکه عمر مفيد آن بايد به همان اندازه بمب‌افکن‌هاي موجود ارتش آمريکا در عملياتهاي تهاجمي موازنه‌اي باشد. راهکار چهارم توصيه مي‌کند که در عوض يک اسکادران کامل از بمب‌افکن‌هاي نيروي هوايي آمريکا، يک هواپيماي نفوذي ساخته شود.

به اعتقاد نويسنده مقاله، ظاهراً راهکار سوم مناسب‌ترين رويکرد براي حفظ برتري راهبردي آمريکا در حملات دوربرد طي 30 سال آينده است. از اينرو، به وزارت دفاع توصيه مي‌کند که:
1- برنامه جديدي را براي تامين بيش از يکصد بمب‌افکن نفوذي جديد با/بدون سرنشين در دستور کار وزارت دفاع قرار گيرد که البته بايد به سامانه رادارگريزي در کليه جهات مجهز بوده و ظرفيت حمل تقريباً‌ 20000 پوند مواد منفجره و بردي در حدود 4000 تا 5000 ميل دريايي داشته باشد. اين بمب‌افکن بايد از قابليت تجسسي داخلي و سيستم محافظت از خود بهره‌مند باشد تا امکان عمليات مستقل عليه اهداف ثابت و متحرک در محيط‌هاي فاقد سامانهC4ISR‌ را داشته باشد.
2- توسعه سامانه‌هاي موازنه‌اي جديد را تا زمان کامل شدن برنامه توليد بمب‌افکن‌هاي نفوذي به تاخير اندازد.
3- يک هواپيماي بدون سرنشين دريايي بسازد که قابليت سوخت‌گيري در هوا و شعاع رزمي حداقل 1500 ميل دريايي را داشته و مجهز به سامانه رادارگريزي در کليه جهات باشد تا در صورت برخورد با شبکه‌هاي پيشرفته پدافند هوايي بتواند از تله آنها بگريزد.
4- بر روي ساخت يک موشک کروز مشترک سرمايه‌گذاري کند که قابليت پرتاب از سکوهاي تهاجمي دوربرد و کوتاه‌برد و نيز قابليت حمل کلاهک‌هاي متعارف يا هسته اي را داشته باشد.
5- براي پشتيباني از حملات محدود عليه اهداف ارزشمند با زمان واکنش حداکثر چند ساعته، تعداد محدودي (يکصد يا کمتر) سلاح تهاجمي متعارف بسازند.
6- براي پشتيباني از عملياتهاي تهاجمي دوربرد از يک سکوي AEA استفاده نمايد و براي کاهش زمان و هزينه اجراي برنامه‌هاي موردنظر از ساير فناوري موجود و برنامه‌هاي وزارت دفاع بهره‌برداري نمايند.
7- بمب‌افکن نفوذي جديدي را طراحي نمايند که قابليت حمل تسليحات هسته‌اي را داشته باشد.

نويسنده مقاله خود را چنين به پايان مي رساند: البته مسئله توسعه سامانه‌هاي تهاجمي دوربرد براي عملياتهاي آتي فراتر از بحث ادغام فناوري‌هاي جديد و ساخت سکوهاي پرتاب جديد است. از اينرو، وزارت دفاع بايد با دقت و به نحو موثر روند سرمايه‌گذاري را مديريت کند تا به شرکاي صنعتي خود تضمين دهد که نيروي انساني کارآزموده خود را حفظ خواهد کرد. لازم به ذکر است که توانمندي‌ ارتش آمريکا در جنگ‌هاي آينده به اين امر بستگي دارد. بنابراين، وزارت دفاع و کنگره براي تعيين منابع موردنياز بايد با يکديگر همکاري نموده و از طرح‌هايي حمايت کنند که به ارتش اين امکان را مي‌دهد تا برتري خود را در حملات دوربرد عليه دشمنان آينده ايالات متحده آمريکا حفظ کند.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس